عروسی رفتن نیایش و ماجراها.....
دختر نازم اینجا 6 ماهشه که آماده شده بودیم بریم عروسی که چشمتون روز بد نبینه که 1 لحظه تا روسرس سرم کنم بابا مهدیم کتشو بپوشه تو شیطونی کردی و یهو از رو تخت افتادی زمین کنو میگین حالم خراب شد خلاصه بد جوری ترسیدیمو عروسی کوفتمون شد عزیزم خیلی دوست داریم دخترم ...
نویسنده :
فرزانه
1:07