niayeshniayesh، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

نیاز مامان و بابا نیایش

عروسی رفتن نیایش و ماجراها.....

دختر نازم اینجا 6 ماهشه  که آماده شده بودیم بریم عروسی که چشمتون روز بد نبینه که 1 لحظه تا روسرس سرم کنم بابا مهدیم کتشو بپوشه تو شیطونی کردی و یهو از رو تخت افتادی زمین کنو میگین حالم خراب شد خلاصه بد جوری ترسیدیمو عروسی کوفتمون شد عزیزم خیلی دوست داریم دخترم ...
18 بهمن 1389

واکسن 6 ماهگی و تب

      عزیزم واکسن 6 ماهگیتو زدیم و بد جوری ازمون دلخور شدی و دیگه حتی نگاهمون نکردی و از گریه بغل بابا مهدی خوابت برد و اومدیم خونه حسابی تب کردی منم بهت آب می دادم که تبت پایین بیاد عزیزم ...
18 بهمن 1389

معصومانه ترین خواب

بخواب نازم بخواب آروم که با بودنت در کنارمون احساس خوشبختی میکنیم نفس مامان وقتی میخوابی دلمون میخواد ساعت ها فقط نگاهت کنیم دخترم با تو شادیم تو هم شاد باش که دنیامونو زیبا می کنی  لا لا  ............  لا لا      لا لا ............... لا لا   نیایشم لا لا ...... ...
18 بهمن 1389

دلتنگی های مامان فرزانه

عزیز دلم این روزا خیلی کسلم و تو منو از کسلی در میاری بابا مهدی م که صبح میره و شب با خستگی میاد خونه توام که تا بابا مهدی رو میبینی دیگه منو تحویل نمی گیریا اینجوریاس دیگه باشه حالا واقعا بابا مهدی رو بیشتر دوست داری یا مامان فرزانتو آی شیطون راستشو بگو ولی من که می دونم هردوتامونو هم دوست داری عزیزدلم نیایش من همدم من عاشق بوسیدن های 1 دفعتم نا غافل میای بوس خوشگلم میکنی منو دیوونه میکنی بابا مهدی م بوس میکنی و اونو از خود بی خود میکنی و خستگیشو در میبری دوست داریم نیایش خوبم   ...
17 بهمن 1389

محرم 1389

دخترم اینجا 1 سالته آخه تو محرم به دنیا اومدی امام حسین یاورت باشه دلبندم ...
17 بهمن 1389