خاطرات عید سال 1390***

سلام به روی گل  دخترم نیایش جان اول از همه بزار بگم که عاشقققققتم بعدم بگم که عیدت مبارک عزیزم همینطور عید بابا مهدی جون امیدوارم در کنار هم سال خوبی را داشته باشیم . عزیزم الان که برات این پست می نویسم چهارمین بار که نوشتم ولی همش به دست توی وروجک پریده و اگه بازم یه طوری بشه که بپره بازم برات با عشق می نویسم فدای سرت دختر نازم . خب خلاصه داشتم می گفتم که شبی که می خواست سال تحویل بشه شام رفتیم خونه ی عزیز جون مامان بابا مهدی تو اصلا حالت خوش نبود و مدام نق می زدی و سکسکه می کردی که یهو آوردی بالا بازم تکرار شد و از نگرانی داشتم می مردم بردیمت بیمارستان آقای دکتر یه آمپول برات نوشت و تو عزیز دلم اولین آمپول عمرتو البته به غیر از واکسنات زدی که خیلی برامون سخت بود و تو هم خیلی گریه کردی و به زبون خودت یه چیزایی می گفتی انگاری داشتی ازمون شکایت می کردی که چرا بردیمت دکتر خلاصه دلمون کلی به حالت سوخت و دکتر گفت اگر خوب نشد باید بیاریدش بستری کنیمش  اومدیم خونه ساعت 1/30 شب بود و خوابوندمت بابا مهدیم رفت خوابید علی موند و حوضش ... منم تند تند بساط سفره ی 7 سین رو چیدم و کارم 10 دقیقه مونده به سال تحویل تموم شد و نشستم پای سفره  و شمعها رو روشن کردم و قرآن رو گذاشتم جلوم و زل زدم به تنگ ماهی و منی که دلم خیلی گرفته بود بی اختیار اشکهام جاری شد و پهنای صورتم و گرفت و شروع کردم به دعا کردن ... صدای دعای تحویل سال منو به خودم آورد و با تمام وجودم دعارو زمزمه کردم 10 9 8 7 6  ....آغاز سال 1390 هجری شمسی مبارک باد .... چند لحظه بعد رهبرمون آقای خامنه ای آمدن برای سخنرانی امسال را به نام سال جهاد اقتصادی نام گذاری کردن ... امیدوارم سال پر رونق و پر رزق و روزی برای همگان باشه همینطور هم برای بابا مهدی عزیزمون . ساعت 4 صبح بود که خوابیدم . بیدار که شدیم تو کسل بودیو همش دوست داشتی بیای بغلم آماده شدیمو رفتیم عید دیدنی خونه ی بابا بزرگ بابا مهدی بعد خونه ی پدر جون بعد هم آقا جون چند جای دیگه هم رفتیمو برگشتیم خونه ... روز بعد هم همینطور . هوا بهاری بهاریه اولین باران بهاری هم بارید و همه جا رو از گرد و خاک پاک کرد امیدوارم دل هممون تو سال جدید بارون خورده بشه و کینه و کدورتها رو با خودش بشوره و ببره .  دخترم من عاشق بارونم نمی دونم چرا اینقدر به آدم آرامش می ده و یه جورایی ام آدمو دلگیر می کنه ولی در هر صورت من دوسش دارمو در جای خودش خیلی حس خوبی داره . قدم زدن زیر بارون آدمو زلال می کنه و روح انسان رو نوازش می ده . تو این چند روز اتفاق خاصی نیفتاده و همه چیز به آرامی خودش داره پیش میره ....تا بعد ....